یادداشت هفته استاد وحید میرزائی در جهان اقتصاد:
ذهن یک مدیر و یا کارآفرین داراى مکانیزم ارزیابى است که احساسات و واکنش هاى او را مدیریت مى کند. اگر ارزیابى ذهنى بدین گونه باشد که اتفاقى، بد و خطرناك است و ضمنا محتمل نیز هست، یعنى احتمال رخ دادن آن زیاد است، ما را دچار ترس کرده و وادارمان مى کند براى مقابله با آن کارى انجام دهیم. به عکس، اگر ارزیابى ذهن درباره یک کسب و کار، مثبت باشد و به این نتیجه برسیم که احتمال رخ دادن آن زیاد است (محتمل است)، هم به آن کار علاقه مند مى شویم و هم براى تصاحبش تلاش مى کنیم.
ماجراى ارزیابى هاى ذهنى ما و تصمیماتى که ما براى کسب و کارمان مى گیریم همیشه به همین سادگى و روشنى نیست. چه بسا در بسیارى از موارد، ما تحت تاثیر القائات و تبلیغات ً مثبت و منفى بیرونى در ارزیابى خود دچار اشتباه مى شویم. اتفاقا کار بازى خطرناك ممکن ها و محتمل ها نیز همین است: بازى ممکن ها و محتمل ها امور ممکن اما غیرمحتمل را به جاى امور محتمل و امور محتمل را، به جاى امور ممکن اما غیر محتمل، جا مى زند. بدین ً واسطه ما در تصمیم گیرى هاى خود دچار اشتباه شده و قطعا در درازمدت با ضرر و زیان هاى مادى و معنوى مواجه مى شویم.
مگر مى شود کسى امر غیرمحتملى را محتمل در نظر بگیرد و براى به دست آوردن آن بیهوده تلاش کند؟ مگر امکان دارد کسى امر محتمل و دوست داشتنى را غیرمحتمل بداند و دست از تلاش براى تصاحب آن بردارد؟ اگر هنوز با بدبینى نسبت به آنچه مطرح شده، چنین سوالاتى در ذهن دارید باید با قدرت به شما جواب بدهم: «بله. امکان دارد و متاسفانه کمابیش اغلب ما به واسطه بازى «ممکن ها و محتمل ها» بارها و بارها دچار چنین اشتباهاتى مى شویم.» ً اتفاقا قانون جذب که چند ســالى است به شــدت در جامعه گسترش پیدا کرده نیز همین کار را مى کنند. ســوال این است: آیا تنها با فکر کردن به چیزهاى مثبت و تکرار آنها (بدون تصمیم گیرى، واکنش و عمل صحیح)، مى توان به نتیجه مطلوب رسید؟ آیا این امر یک امر ممکن است یا محتمل؟
راستش را بخواهید این امر ممکن است. خیلى ها صرفا بر اساس شانس و بدون اقدامى خاص و چشمگیر به یکباره پولدار مى شوند و یا به خواسته خود مى رسند. مثل کسى که در لاتارى برنده مى شود. اما آیا این امر محتمل هم هست؟ یعنى احتمال رخ دادن آن زیاد است؟ متاسفانه نه. از میلیون ها نفر، شاید فقط یک نفر چنین شانسى را تجربه کند. اما قانون جذب چگونه به ما تلقین مى کند: یک امر ممکن اما غیر محتمل، محتمل است!
در بین اندیشــه ها و نظریات نوین در حوزه علوم فلسفى و روانشناختى، باورى وجود دارد که مدعى است انسان ها مى توانند با تمرکز بر افکار منفى یا مثبت، تجربه هاى منفى یا مثبتى را به سمت خود جذب کرده و آنها به زندگى خویش وارد کنند. این باور خود از باور دیگرى نشــات مى گیرد که مدعى است ما انسان ها و افکارى که در ذهن مى پروارنیم همه از انرژى خالص تشکیل شده ایم و از آنجایى که انرژى هاى همانند و مشابه یکدیگر را جذب مى کنند، ما با پرورش هر نوع انرژى مى توانیم انرژى هاى همسان آن در گیتى را به سمت خود جذب نماییم. اگر در ذهن مان افکار منفى را رشد دهیم، قطب منفى و انرژى هاى منفى را به سمت خود مى کشیم و اگر مثبت بیندیشیم، خوبى ها که داراى انرژى مشابهى هستند را به سمت خود جذب مى کنیم.
طرفداران این نظریه، از باور و ادعاى خود اینگونه نتیجه مى گیرند که هر انسانى براى داشتن یک شغل، کسب و کار و زندگى خوب، سعادتمند و پر لذت تنها کافى است این وابستگى و اثرگذارى انرژى هاى را درك کرده و با پرورش افکار خوب و مثبت و فکر کردن صحیح به آرزوها و خواسته هایش، زندگى اش را غرق در خوشى ها و سعادتمندى ها کند و با پرهیز از افکار منفى، از اثرات سوء انرژى هاى زیان بار در زندگى خود جلوگیرى نماید.
باور دارند شاید براى تان شگفت انگیز باشد که بدانید بسیارى از نخبگان و نظریه پردازان اصولا ً که قانون جذب هیچ اساس و پایه علمى ندارد و نهایتا شبه علمى پر از ابهامات و نظریات بى پایه و بدون قابلیت اثبات و آزمایش است. حتى آنها نسبت به گسترش روز افزون سوءاستفاده از این قانون توسط هواداران و نظریه پردازانش هشدار مى دهند.
فایل صفحه اول روزنامه: دانلود
فایل صفحه مقاله: دانلود
لینک خبر: جهان اقتصاد
اضافه کردن دیدگاه جدید