بخشيدن (forgiveness) به معنای پذيرش رفتار منفی يا آسيب زننده فردی با ما در گذشته است. طوری كه ديگر احساس بدی نسبت به آن نداشته باشيم.
اين شايد يكی از سخت ترين كارهايي است كه يك انسان می تواند انجام دهد.
براي بخشيدن ديگري بايد از چهار مرحله عبور كنيم:
اول:
حس كردن هيجان يا احساس منفي خودمان
لازم است احساس بد خودمان را هر چه كه هست (خشم، ترس،...) تجربه كنيم، بپذيريم و به خودمان حق بدهيم. با خودمان همدلي كنيم و خيلي بهتر است اگر اين امكان را داشته باشيم كه درباره ي احساس و افكارمان با طرف مقابل صحبت كنيم.
اگر اين امكان را نداريم شايد بتوانيم كاغذي برداريم و حرفها و گلايه هايمان را بدون محدوديتي براي آن شخص بنويسيم تا حرف نزده اي برايمان باقي نماند.
دوم:
اگر لازم ميدانيم طرف مقابل براي جبران خطايي كه كرده بهايي بپردازد، آن را درخواست كنيم.
بهايي كه طلب مي كنيم بايد آن چيزي باشد كه او بتواند پرداخت كند يا انجام بدهد، بي آنكه به كسي آسيب برسد. اگر حق قانوني براي شما ايجاد شده آنرا طلب و پيگيري كنيد.
سوم:
در اين مرحله لازم است بتوانيم تصوير كاملتري از آن فرد پيدا كنيم،
ببينيم كه او يك انسان معمولي ست كه در كنار ويژگيها و رفتارهاي منفي ويژگيها و رفتارهاي مثبت هم داشته است.
اينكه تصوير واقعي تري از آن فرد در ذهنمان ايجاد كنيم به اين معناست كه او را نه سياه و نه سفيد بلكه رنگي ببينيم.
چهارم:
سهم خودمان را در واقعه اي كه رخ داده بپذيريم.
براي عبور از اين مرحله نياز داريم خودمان را هم واقعي تر ببينيم، نه سياه و نه سفيد، بلكه رنگي، و بتوانيم خودمان را هم ببخشيم، براي همه ي بي توجهي هايي كه به خودمان داشتيم، بي دقتي ها يا اشتباهاتي كه كرديم تا آن فرد توانست به ما صدمه بزند.
اين فرآيند به آنجا ختم مي شود كه ببينيم كه ما هم ممكن بود اگر بجاي او بوديم در آن موقعيت همان كاري را مي كرديم كه او كرد...
واقعيت اين است كه افرادي كه به ديگري آسيب مي رسانند در آن زمان آنقدر گيج و آشفته اند كه بنظر مي آيد انتخاب بهتري ندارند.
در اين زمان بخشيدن امكانپذير مي شود. آنگاه مي توانيم درباره رابطه ي خودمان با آن فرد با توجه به شرايط بيروني آزادانه تصميم بگيريم.
در واقع براي بخشيدن ديگري ما بايد توانسته باشيم خودمان را هم ببخشيم.
به همين دليل است كه بخشيدن يك فضيلت است، فضيلتي ويژه ي انسانهايي كه با خويشتن در صلح اند.
اضافه کردن دیدگاه جدید