احتمالاً تفاوت عملکرد تحصیلکردگان دانشگاهی با کسانی که کار را به صورت عملی با شاگردی نزد اوستاکاران آموختهاند -که به اصلاح کارآموز خوانده میشوند- به نظرتان آمده است.
کارآموزی فرای آموختن دانش، منجر به کسب مهارت و شایستگی انجام کار در فرد میشود. اینکه در کتاب و جزوات، چالشها و موقعیتهای گوناگون یک حرفه را مطالعه کنیم یا در حین انجام کار در محیط واقعی با آنها مواجه شویم، در آینده کاری و نتایج، تفاوت بزرگی ایجاد خواهد کرد.
کارآموزی در واقع یک نوع نظام آموزشی است که در آن تنها مهارتهای مورد نیاز به کارآموزان تعلیم داده میشود و از تئوری پردازی بیش از حد پرهیز میشود. کارآموز در این روش آموزشی، حین انجام کار، آموزش میبیند و با به کارگیری هر آنچه آموخته است باعث میشود که به جای صرفاً به خاطر سپردن و حفظ کردن دانش جدید، آن را بیاموزید.
پیادهسازی روشها و تکنیکهای آموخته شده آکادمیک، در محیط واقعی میتواند چالش برانگیز باشد؛ ولی با کارآموزی در آن حرفه و آزمون و خطای دانش فراگیری شده، فرد در محیط کار میتواند در مواجهه با این موقعیتها کارآزموده عمل کند. فرصت تطبیق آموختهها با عمل که در اختیار کارآموز قرار میگیرید باعث میشود درک بهتری از مفهوم کار و توانایی حل مسائل و مشکلات احتمالی را کسب کنند. مشاهده جنبههای مختلف کار و کشف ارتباط هر بخش با علوم فراگیری شده درباره آن نیز باعث افزایش تمرکز و درک بهتر فرآیند دستیابی به اهداف کاری میشود.
شاید برداشت شما از نیاز به سابقه کار که لازمه شروع هر کاری است، این باشد که کارفرمایان میخواهند از ورود افراد تازهکار به این حرفه جلوگیری کنند؛ ولی واقعیت آن است که کسی که کارآموزی را پشت سر نگذاشته باشد و بدون سابقه انجام کار عملی، تنها تئوری آن را آموخته باشد، نمیتواند کاری از پیش ببرد و مفید واقع شود.
اضافه کردن دیدگاه جدید